به گزارش راهبرد معاصر؛ سفر وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس به پاریس و ملاقات وی با مقامات فرانسوی در خصوص دو پرونده "پگاسوس" و " برجام" مورد توجه بسیاری از تحلیلگران قرار گرفته است. در این میان دو ابهام اساسی مطرح است که باید بر روی آنهال تمرکز ویژه ای کرد: نخست اینکه اساسا چرا وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس ( بنی گانتس) و نه وزیر امور خارجه این رژیم جهت بررسی آخرین تحولات مربوط به توافق هسته ای و مذاکرات وین، با فرانسوی ها وارد رایزنی شده است؟
نکته دیگر اینکه در شرایطی که به واسطه افشای شنود تلفن همراه امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه توسط سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونستی ( در قالب جاسوس افزار پگاسوس) که در ظاهر منجر به تیرگی روابط تل آویو –پاریس در برهه فعلی شده است، طرح همزمان این موضوع با بررسی آخرین تحولات وین چه سنخیتی دارد؟
واقعیت امر این است که مقامات فرانسوی بارها نشان داده اند بازی در زمین رژیم اشغالکر قدس و دولت های مستقر در کاخ سفید را نسبت به هر گزاره دیگری در مناسبات سیاست خارجی خود ترجیح می دهند! این موضوع، خود را در مذاکرات منتهی به برجام در وین ( در سال 2025 میلادی) نیز نشان داد. بی دلیل نیست که بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بین الملل، از فرانسه به مثابه یک "بازیگر غیرمستقل" در جهان امروز یاد کرده و افرادی مانند سارکوزی، اولاند و مکرون را نماد "سیاستمداران وابسته " می دانند.
صورتبندی دوباره ماجرا خالی از تامل نیست! بسیاری از روزنامهنگاران و وکیلها در سراسر جهان، هدف بدافزاری شدهاند که یک شرکت صهیونیستی به کشورهای غربی و برخی کشورهای مستبد دیگر مانند عربستان سعودی فروخته است.بنا به اخباری که به رسانهها درز کرده، شماره تلفن پنجاه هزار نفر از طریق این شرکت کنترل میشده است.درست در چنین شرایطی مقامات صهیونستی و فرانسوی سعی دارند هر دو پرونده که ربطی با یکدیگر ندارند را در یک بستر زمانی و راهبردی مورد بررسی قرار دهند.
این همان نگاه حاکم بر مناسبات پشت پرده و آشکار بازیگران غربی و صهیونستی با یکدیگر است: بازیگرانی که اساسا پدیده ها و رخدادهای مختلف در حوزه روابط بین الملل را در یک «سبد» تعریف کرده و حتی نسبت به صریح ترین معاهدات و توافقات بین المللی نیز نگاه حقوقی و مستقلی ندارند. این قاعده در خصوص برجام نیز صادق است. بدون شک فرانسوی ها نیز مانند آمریکایی ها و دیگر بازیگران غربی ، اساسا برای توافق هسته ای به لحاظ حقوقی کمترین اصالتی قائل نیست و آن (برجام) را صرفا ابرازی برای معامله با دیگران و مجرایی برای تحدید استراتژیک ایران می داند. بدیهی است که در مقابل چنین رویکردی نباید تسلیم شد.
حفظ خطوط قرمز و پررنگ جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات و رصد هوشمندانه رفتار بازیگران غربی و صهیونیستی ، دو اصل مهمی است که نباید آن را به هیچ عنوان فراموش کرد. در این معادله، "اعتماد یا حتی خوشبینی به غرب"حکم پاشنه آَشیل سیاست خارجی ما را خواهد داشت. پس لازم است گارد خود را در برابر بازی های پنهان و آشکار دشمنان نظام بسته تر کنیم!